محمود قنبری شاهنامه پژوه درباره کتاب صوتی بیژن و منیژه اثر استاد ابوالحسن تهامی گفت: اقدام اقای تهامی در تولید این اثر قابل تقدیر و ستایش است و ما به عنوان جامعه ادبی باید از آثار برآمده از ادبیات کهن حمایت کنیم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی استادنیوز؛ در پی رونمایی از کتاب صوتی بیژن و منیژه اثر استاد ابوالحسن تهامی استاد محمود قنبری شاهنامه پژوه با یادی از فراز و نشیب های سرایش شاهنامه توسط فردوسی به اهمیت انتشار اثر صوتی بیژن و منیژه پرداخت.
قنبری با اشاره به اهمیت انتشار این اثر گفت: استاد تهامی که بانی این جلسه هستند از حقیر خواستند چند کلامی سخن بگویم. هر چند خود ایشان با شنیداری کردن داستانی از شاهنامه یعنی بیژن و منیژه به صورت نمایشنامه ای، با یاری گرفتن از همکاران گوینده فیلم و تحمل زحمت و رنج بسیار و دو سال زمان صرف کردن اثری ارائه نموده اند که هر شنونده ای از ادیب ترین تا جوانترین بایستی بارها و بارها آن را به گوش جان بشنود تا به ریزه کاری های اشعار حکیم بزرگوار فردوسی نامدار و بیان شیوۀ اشعار خو بگیرد. صرفنظر از معدودی از ادیبان و دلبستگان به زبان فارسی بیشی از مردم ما از کتاب و کتابخوانی فرسنگ ها فاصله گرفته اند چه رسد به شاهنامه که زنده کنندۀ زبان فارسی و نگهدار و نگهبان آن طی قرون و اعصار بوده است.
وی ریشه های کلامی شاهنامه را در زبان پهلوی خواند و افزود: زبان کهن ما پهلوی بوده و تاریخ بیش از سه هزار ساله ما با یاری از انوشیروان مقرر شد تا از اطراف و اکناف چه به صورت کتبی و چه به صورت شفاهی توسط کاتبان جمع آوری شود و سپس به دقیقی شاعر سپرده شد تا آن را به نظم درآورد، به نام شاهنامه ابومنصوری. ولی هنوز بیش از هزار بیت نسروده بود که حدود سال 369 هجری کشته شد و کار نا تمام ماند. آوازۀ کار دقیقی در خراسان شایع شده و نسخه ای از گشتاسب نامه او نیز به فردوسی رسیده بود. فردوسی که از خانواده ای دهقان ارث بسیار از املاک در اطراف طوس برده بود در این زمان که 40 ساله بود و طبع خود را در نظم داستان های کهن آزموده بود به فکر افتاد کار دقیقی شاعر جوان را به پایان برساند؛ ولی مأخذ دقیقی را در دست نداشت که دوستی به یاریش شتافت و نسخه ای شاهنامه ابومنصوری را به او داد. گرچه در ابتدای کار از حمایت امرای طوس برخوردار بود ولی پس از مدتی او را رها کرده و فردوسی با فروش املاکش ارتزاق کرد و به سرایش شاهنامه ادامه می داد. طی بیست سال بی کم و کاست مطابق با آنچه از تاریخ گذشتگان گرفته بود، سرود.
قنبری در ادامه افزود: زمانی که به 60 سالگی رسیده بود خسته و نزار و مفلس کار را نیمه تمام گذارد و 5 سال بدین ترتیب گذشت. با خود اندیشید آن را به پایان برسانم و از قِبَل این کار خلعتی و جایزه ای از دربار بگیرم و باز مشغول شد. وزیر سلطان محمود غزنوی نیز او را تشویق کرد که در قبال به پایان رساندن این اثر سلطان هزارها دینار به تو خواهد داد. اما وقتی کار خود را به پایان رساند ، ابوالعباس اسفراینی وزیر به محبس افتاده بود. سلطان محمود هم به جای دینارهای زر به او بی اعتنایی کرد و بیست هزار درهم به او داد. رنجیده خاطر به حمام رفت و آن را به دلاک ها و حمامی و مشتریانش بخشید و به غزنین رفت؛ یعنی در سال 394 هجری. و بعد هم از دشمنی محمود رنج های بسیار برد. تا به طوس بازگشت و هجو نامه ای هم در مورد سلطان محمود سرود (به روایتی). سرانجام با وساطت وزیر بعدی خواجه احمد بن حسن میمندی پیش سلطان محمود قرار شد انعام و صلۀ شاعر را به او بدهند. اما وقتی که این صله از دروازۀ حومه طوس می آوردند از دروازه ای دیگر جنازۀ فردوسی را می بردند. او در هشتاد سالگی وفات یافته بود.
این شاهنامه پژوه در خاتمه اظهار داشت: فردوسی رنج بسیار برد تا این کتاب را به نظم آورد و هر چه داشت از مال دنیا از دست داد و جان در راه این کار بزرگ گذاشت؛ اما برای ایران ایرانی میراثی باقی گذاشت که اکنون کتابش به چندین زبان ترجمه شده و ارج و قربی برای رفتگان و حاضران و آیندگان دارد. و ایران و ایرانی به آن می نازد. ولی ما هنوز قدرش را نمی دانیم. و کتابی که باید از دستکم دوران بعد از ابتدایی تا آخر عمر با آن سرگرم باشیم و تاریخ خود را بشناسیم به فراموشی سپرده ایم. در چنین شرایطی کاری چون بیژن و منیژه به همت استاد تهامی نژاد زیبندۀ تقدیر است که ما را از آن فراموش خانه برای دو ساعت بلکه دو ساعت های مکرر بیرون می آورد. در خاتمه باید بگویم استاد تهامی قبل از بیژن و منیژه داستان رستم و سهراب را به همین روش ساخته و پرداخته است. اگر به دوستان و یاران و آشنایان خود بگوییم نسخه ای از این دو اثر را بخرند و بشنوند گوشه ای از زحمات و هزینه های ایشان را جبران نموده ایم. و استاد را دلگرم می کنیم برای کارهای بعدی ایشان.