صادق بیگدلی عضو تیم ملی والیبال نشسته توانسته در پنج دوره از رقابتهای جهانی والیبال نشسته شرکت کند و در آخرین دوره عنوان «بهترین دریافت کننده دنیا» را از آن خود کند.
صادق بیگدلی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی استاد نیوز، وقتی وارد گود زورخانه هژبر می شود پهلوان برایش زنگ می زند. جوانها و نوجوانهای هم محله ای ش او را خوب می شناسند. کسی که در چهار دوره از رقابتهای پارا المپیک و رقابتهای قاره ایی شرکت کرده و با اینکه در سنین جوانی است، کوله باری از تجربه به همراه دارد. او صادق بیگدلی ست که با وجود 35سال سن، توانسته در پنج دوره از رقابتهای جهانی والیبال نشسته شرکت کند و در آخرین دوره عنوان «بهترین دریافت کننده دنیا» را از آن خود کند. او به تازگی به همراه تیم ملی والیبال نشسته کشورمان توانسته به عنوان قهرمانی رقابتهای آسیا و اقیانوسیه 2019 دست یابد و در میان جمع پرشور علاقه مندان این رشته به وطن بازگشت. در ادامه گفتگوی استاد نیوز با صادق بیگدلی و خانواده اش را پس از بازگشت از این رقابتها خواهید خواند.
** از مدرسه تا پارالمپیک
صادق بیگدلی فروردین ماه سال 63 و در خانواده ای سنتی به دنیا آمد. پدرش نقاش ساختمان است و تا امروز شغلش را حفظ کرده. او اصالتا زنجانی ست اما در تهران به دنیا آمده و در محله سجاد در جنوب شهر تهران زندگی می کند. از معدود قهرمان هایی ست که بعد از موفقیت و شهرت، جلای دیار نکرده و سکونت در محله پدری را به زندگی در بالای شهر ترجیح داده است. فوق لیسانس تربیت بدنی از دانشگاه خوارزمی تهران دارد و پس از قهرمانی، والیبال نشسته را به دانشجویان آموزش می دهد و اینگونه در دانشگاهی که روزی درس می خواند، تدریس می کند.
صادق ورزش را از نوجوانی و از دوران مدرسه شروع کرده . او می گوید اگر مربیان ورزشی در مدرسه استعدادش را کشف نمی کردند شاید امروز به دنبال این رشته ورزشی نبود. آقای صفدری همان مربی ورزشی ست که نخستین بار صادق را در کسوت یک «قهرمان» می بیند و به او و خانواده اش می گوید که بهتر است فرزندشان یک ورزش توپی مثل بسکتبال یا والیبال را انتخاب کند! صادق اما به بسکتبال علاقه ای ندارد و همه چیز او را به سمت والیبال سوق می دهد. حضور مربیان فدراسیون در مدارس برای استعدادیابی سبب می شود تا او در رده های استانی به تیم های مطرح تهران بپیوندند و موفقیتهایی را در همین زمینه کسب کند.
بیگدلی بعد از دوران دبیرستان به والیبال نشسته علاقه پیدا می کند و به علت عارضه ای که بر اثر یک تصادف رانندگی در مچ پای راستش به وجود آمده ، می تواند به این رشته راه پیدا کند. و از اینجا خط سیر موفقیتهای او شروع می شود. به تیم ملی راه پیدا می کند و می تواند با این تیم برای رقابتهای آسیایی و جهانی آماده شود. او نخستین حضورش در رقابتهای پاراالمپیک را در هجده سالگی تجربه کرده و با خرسندی از روزهای حضورش در اردوی تیم ملی یاد می کند و می گوید:« پاراالمپیک 2004 نخستين دوره مسابقات پاراالمپیکی بود كه حضور داشتم، بود. این مسابقات در كشور يونان و شهر آتن برگزار شد. آن زمان من يك جوان 18، 19 ساله بودم و برايم حضور در اين رقابتها هيجان خاصي داشت. در اين مسابقات حدود 3 تا 4 هزار ورزشكار از كشورهاي مختلف در دهكده اي كوچك گرد هم ميآيند و تنوع فرهنگي خاصي وجود دارد. »
او می گوید روابط میان ورزشکاران در دهکده جهانی المپیک بسیار صمیمانه است. « روابط بسيار صميمانه و احترامآميزي ميان ورزشكاران وجود دارد و فقط در ميدان مسابقه در مقابل هم و رقيب يكديگر هستند. معمولاً هر كشور نماد فرهنگي خاصي دارد كه ورزشكاران آنها را به صورت پين و عروسكهاي كوچك در اختيار دارند. مثلاً نماد كشور هلند آسياب بادي، نماد ايران گربه ايراني، ژاپن سوشي و فرانسه برج ايفل است. ورزشكاران اين پينها را به هم هديه ميدهند و پين كشورهاي ديگر را روي كولهپشتيهايشان ميچسبانند. اين حركت در پايان مسابقات و هنگام بازگشت ورزشكاران به وطنشان، پيامآور صلح و دوستي ميان ملتهاست.»
صادق بیگدلی می گوید ورزشکاران دیگر کشورها برای ایرانی ها «ارزش» قائلند و در رفتارشان این احترام گذاشتن ها را حفظ می کنند. او می گوید:« مردم جوامع دیگر احترام خاصي براي ايرانيان قائل هستند. مردم و حتي پليس كه مسئول برقراري نظم و امنيت محل برگزاري مسابقات است، با ديدن ورزشكاران ايراني بسيار محترمانه رفتار ميكنند و با آنها عكس يادگاري ميگيرند. حتي بسياري از مردم كشورهاي ميزبان هنگام خريد يا ديگر فعاليتهاي ورزشكاران ايراني داوطلبانه به كمك آنها ميآيند و محبت خاصي نسبت به ايرانيان دارند.
ورزشكاران پاراالمپيكي و به ويژه اعضاي تيم واليبال نشسته، از جوانان بااخلاق ايراني هستند و سفير فرهنگي كشور به شمار ميآيند. احترام به آداب و اعتقادات فرهنگي و مذهبي يكديگر، از قوانين نانوشتهاي است كه ورزشكاران سخت به آن پايبند هستند. هنگام برگزاري نماز ورزشكاران مسلمان يا مراسم مذهبي اديان ديگر، ساير ورزشكاران سكوت و ادب را كاملاً رعايت ميكنند. همه لحظات آمادگي و حضور در اين رقابتها پر از خاطره است، اما زماني كه پرچم كشورمان را بالاتر از پرچم كشورهاي دنيا ميبينيم، احساس غرور و شادي خاصي پيدا ميكنيم. در رقابتهاي پاراالمپیک شكل رژه، پوشش و حتي خوراك ورزشكاران كشورهاي ديگر نكات جالبي دارد كه در خاطراتمان ثبت ميشود. بسياري از اوقات هم از آنها نكات ارزندهاي ميآموزيم.»
** تواضع، راز زندگی قهرمان
تواناييهاي صادق بيگدلي در اجراي تكنيكهاي واليبال نشسته، او را به مهرهاي كليدي براي تيم ملي واليبال نشسته كشور تبديل كرده است. او هر بار كه همراه هم تيميهايش براي شركت در ميدان رقابتي بينالمللي، راهي كشوري دور يا نزديك شده، جامي خوشرنگ براي مردم ميهنش هديه آورده و در و ديوار خانة كوچكش در محله سجاد كلكسيوني از مدالها و كاپهاي ورزشي ارزشمند دارد. او توانسته علاوه بر مدال طلای رقابتهای پاراالمپیک 2016، نشان «بهترین دریافت کننده» را نیز در این دوره از رقابتها کسب کند و در رقابتهای آسیا و اقیانوسیه هم طلای دیگری به کلکسیون مدالهایش بیفزاید.
وقتي با اين قهرمان افتخارآفرين همكلام ميشوي، تواضع و فروتني پهلوان با اخلاق محله سجاد را به خوبي احساس ميكني. تواضعی که ریشه در باورها و فرهنگ خانوادگی صادق بیگدلی دارد. پدر او یک نقاش ساختمانی ست و مادرش یک خانم ترک تبار که کوشیده سه فرزندش را با فرهنگ اصیل آذری بپروراند. آنها از چهل سال پیش که در این محله جنوبی تهران ساکن هستند به «مردم داری» و صداقت مشهورند. همین موضوع هم صادق را به یکی از بچه های محبوب و معتمد محله تبدیل کرده و این روزها قهرمانی ش هم مزید بر علت شده تا کوچک و بزرگ محله او را بشناسند.
بچه های محله سجاد همیشه از مراسم بدرقه و استقبال صادق بیگدلی خاطره های خوبی دارند. او سعی کرده همیشه «پیروز» به خانه برگردد و اهالی محله هم سنگ تمام گذاشته و از او به مثابه یک «قهرمان تمام عیار» و یک پهلوان استقبال می کنند. بیگدلی از مواقع استقبال با لبخند یاد می کند و می گوید:« من هميشه سعي ميكنم به قول معروف چراغ خاموش به مسابقات بروم و برگردم اما اهالي به من خيلي لطف دارند و وقتي رقابت مهمي در پيش است، هر جا من را ميبينند براي موفقيتم دعا ميكنند. موقع بازگشت تيم معمولاً اول استقبال رسمي و فقط با حضور مسئولان ورزش كشور انجام ميشود. اما هم محلي ها با نصب بنرهاي تبريك و خوشامدگويي از من استقبال ميكنند و براي ديدنم به منزل ما مي آيند.»
** ایستادن، بهترین شادی بعد از کسب امتیاز
«بهترین دریافت کننده» دنیا در رقابتهای پاراالمپیک 2016 می گوید که ایستادن بعد از کسب امتیاز، بهترین شادی برای بازیکنان والیبال نشسته است. او می گوید: « این بازی پرش ندارد و اجرای این ورزش هم تنها توسط معلولین حرکتی صورت نمی گیرد. و هر کسی که حتی کمی معلولیت دارد و می تواند روی پاهایش بایستد و یا اینکه به خوبی راه برود، می تواند با رعایت قید ِمعلولیتِ کمتر در این رقابتها شرکت کند. بسیاری از اعضای تیم ملی معلولیت شان هویدا نیست. و زمانی که امتیازی توسط تیم کسب می شود روی پاهایشان می ایستند و شادی می کنند. همین موضوع برای تماشاگران جالب توجه است چون انتظار این موضوع را ندارند! اما واقعیت این است که یکی از محبوبترین شادی های پس از کسب امتیاز، این است که با یک پرش کوتاه از روی زمین بلند شوی و شادی و هیجانت را بروز دهی!»
** ازدواج ساده و یک بغل خوشبختی
آنها همدیگر را عاشقانه دوست دارند. این را می شود از صبوری مرضیه اصغری در دوری از همسرش و از تلاطم و نگاه های مهربانانه صادق بیگدلی فهمید. مرضیه روزهای بسیاری را در دوری همسرش سپری کرده و به قول صادق بیگدلی ،سهم بسزایی در موفقیتهای او دارد.
چهار سال پيش كه تمرينات فشرده اعضاي تيم واليبال نشسته براي حضور در مسابقات پاراالمپیک 2012 لندن شروع شد، صادق بيگدلي به تازگي ازدواج كرده بود. اما عروس خانم پيش از «بله گفتن» به اين ورزشكار با اخلاق ميدانست كه بايد خود را براي تحمل دوري هاي طولاني و مشكلات زندگي با يك قهرمان ملي آماده كند. بیگدلی می گوید:« همان روز اول که به خواستگاری رفتم، به خانم و خانواده شان گفتم که زندگی با یک ورزشکار سخت است. ورزشکاری که عضو تیم ملی ست بیشتر از خانواده به کشورش تعلق دارد و باید در همه تمرینات حضور داشته باشد و همواره برای حضور در مسابقات آماده باشد. این زندگی همانطور که مشهور شدن را در پی دارد سختی های خودش را هم دارد. باید با دور بودن ها و فاصله ها ساخت وکنار آمد. و باید بتوانی مستقل باشی و به تنهایی از پس مشکلات بربیایی.»
مرضیه اصغری هم با اشتیاق از روزهای آغاز زندگی مشترکشان می گوید: « روزهای اول آشنایی،تصور درستی از زندگی با یک ورزشکار تیم ملی نداشتم. اما به مرور و با همراهی خانواده، وارد مشکلات شدیم. چند باری پیش آمده که بچه ها مریض شدند یا موضوعی پیش آمده که حضور همسرم را میطلبیده و ایشان در اردوی تیم ملی بودند یا برای مسابقات اعزام شده اند و من به تنهایی و البته با کمک خانواده خودم و همسرم با این مشکلات مواجه شدم.» او می گوید برای زندگی آبدیده شده و حالا که بچه ها، سه ساله شده اند او هم در اداره زندگی و خانواده ش جا افتاده است.
مرضیه و صادق با یک شیوه سنتی و وساطت یکی از اقوام با هم آشنا شده اند و با محوریت خانواده هایشان پس از تحقیق محلی و کسب شناخت نسبت به فرهنگ خانواده هایشان با یکدیگر ازدواج کرده اند.
صادق از این سبک ازدواج راضی ست و می گوید: « من افرادی را در جامعه می بینم که از طرق مختلف با هم آشنا شده اند و ازدواج کرده اند. و بعد از چندمدت که از آغاز زندگی مشترکشان می گذرد، اختلافهایشان بروز می کند و تفاوتهای فرهنگی یا زاویه هایی که خانواده ها نسبت به هم دارند،مشکلاتی را برایشان به وجود می آورد. من از این تجربه ها استفاده کردم و از خانواده ام خواستم که مطابق با شخصیت من و فرهنگ خانواده گی ام، برایم به خواستگاری بروند! و خانمی را انتخاب کنند که صبور باشد و بتواند از پس مشکلات زندگی بربیاد. »
او روشهای وساطت در ازدواج را تایید می کند و می گوید:« من و همسرم را هم یک نفر واسطه به هم معرفی کرد که از اقوام دورمان بود و به وساطت ازدواج جوانها شهرت داشت. این خانم که یک نسبت دوری هم با مادرم دارند، با توجه به خصوصیتهای دو خانواده ، ما را به هم معرفی کرد. و در همه مراحل از خواستگاری تا ازدواج همراه ما بود و همواره به ما مشاوره می داد.»
مرضیه هم می گوید که واسطه این ازدواج به او در انتخاب همسر ایده آل کمک بسیاری کرده و توانسته مسیر درستی را به او معرفی کند. مرضیه از ازدواجش که کاملا به شیوه سنتی با محوریت خانواده بوده راضی و خشنود است و به همه دختران توصیه می کند که با شناختی که توسط خانواده ها حاصل می شود، ازدواج کنند.
**زندگی با یک قهرمان
مرضیه از کسب مقام قهرمانی در رقابتهای پاراالمپیک بسیار خوشحال است و می گوید:« روزهايي كه مسابقات برگزار ميشد، من و خانواده آقاصادق با اضطراب مقابل تلويزيون مينشستيم و با تمام وجود براي موفقيت آنها دعا ميكرديم.» در مسابقات لندن تيم واليبال نشسته ايران، واليباليستهاي كشورهاي رواندا، بريتانيا، روسيه، چين و برزيل را با اقتدار پشت سر گذاشت، اما مسابقات فينال كه در برابر بوسني و هرزگوين برگزار شد، با تب و تاب زيادي همراه بود. اصغري تعريف ميكند: «آن روز من و خانواده همسرم با استرس و فشار روحي زيادي مسابقه را تماشا ميكرديم و در طول مسابقه بارها اشك چشمانمان سرازير شد! وقتي ايران بهعنوان نايب قهرمان المپيك اعلام شد، بغض همه ما شكست و با هم حسابي گريه كرديم.»
اما اوضاع در پاراالمپیک ریو فرق می کند. مرضیه می گوید:« طی این بیست و پنج روزی که مسابقات از پایه تا فینال در جریان بود، ما حسابی اضطراب داشتیم. و دعا می کردیم که زحمات همه بچه های تیم ملی به ثمر بنشیند و با مدال قهرمانی به خانه بازگردند. که همینطور هم شد. و خوشبختانه آقا صادق به همراه تیم ملی والیبال نشسته کشورمان توانست یک بار دیگر موفقیتهای این تیم را تکرار کند و با اقتدار بر سکوی قهرمانی بایستد. وقتی سرود ملی کشور عزیزمان در سالن مسابقات طنین انداز شد، قلب همه ما از شادی لبریز بود. همسایه ها و اهالی محله آمده بودند خانه ما و تبریک می گفتند. این لحظه ها بسیار غرور آفرین وشیرین است.»
همسر پهلوان هيچ وقت اين دلتنگيها و نگرانيهاي خود و ديگر اعضاي خانواده را براي بيگدلي تعريف نميكند تا مبادا ذرهاي بر بار اضطراب و دلشوره هاي او افزوده شود. ازدواج صادق و مرضیه به صورت سنتي و با معرفي يكي از آشنايان انجام شده است. اصغري معتقد است تداوم عشق و علاقه همسران در طول زندگي مشترك، بيشتر از تجملات و تشريفات ازدواج اهميت دارد. او ميگويد: «مفصل بودن جشن ازدواج فقط هزينهاي سنگين به داماد تحميل ميكند و در استحكام پيوند آنها تأثيري ندارد. چيزي كه مهم است تفاهم اخلاقي و دلبستگي ميان زن و شوهر است.» مهرباني و بامحبت بودن تنها ويژگيهايي نيست كه صادق بيگدلي را براي همسر و هممحليهايش عزيز و دوست داشتني كرده است. مرضیه درباره پهلوان ميگويد: «آقا صادق با آنكه يك قهرمان ملي است، ذرهاي غرور و تكبر ندارد و با افتادگي خاصي با همه رفتار ميكند. او اگر از مشكل كسي اطلاع پيدا كند، هركاري كه از دستش برآيد براي رفع مشكلش انجام ميدهد. اما ممكن است حتي نزديكانش هم از كمكهاي او باخبر نشوند»
** ورزش،راز سلامتی خانواده
مرضیه هم مثل همسرش اهل ورزش است. با اینکه محمدپرهام و محمدرهام، دوقلوهای چهار ساله اش، حسابی این روزها مشغولش کرده اند، اما از ورزش دور نشده و روزانه زمانی را به این امر اختصاص می دهد. مرضیه می گوید که اوایل ازدواجشان برای آقاصادق کُری می خوانده و از آنجایی که به مهارتش در رشته والیبال اطمینان داشته همسرش را به مبارزه دعوت می کرده ولی وقتي ديد هر چقدر آقاصادق مراعات كند باز هم گرفتن امتياز از اين حريف قَدَر آسان نيست، ديگر شجاعانه كري نميخواند!
او می خواهد بچه هایش هم مثل پدرشان در انتخاب راه و روش زندگی، مستقل باشند و خودشان انتخاب کنند که می خواهند به سمت ورزش قهرمانی بروند یا نه. او می گوید:« قطعا روند رشد فرزندانم را تحت نظر دارم و از همین حالا برای کشف استعدادهای آنها تلاش می کنم. اما معتقدم باید مثل خود ما، راهشان را خودشان انتخاب کنند. و هیچ کاری به اجبار والدین و یا تحمیلی نباشد. اینطوری می توانم مطمئن باشم که همه تلاششان را برای کسب موفقیت می کنند و در طی این مسیر هم رضایت خاطر دارند و هم موجب رضایت خداوند و سربلندی کشورمان می شوند.»
** قرمه سبزی، محبوب قلبها!
مثل بیشتر ایرانی ها، قرمه سبزی غذای مورد علاقه صادق بیگدلی ست. آن هم قرمه سبزی ای که دست پخت همسر یا مادرش باشد! صادق یکی از محاسنش را «بد غذا نبودن» می داند و می گوید:« مادرم همیشه می گوید که یکی از بزرگترین محاسن صادق این است که بدغذا نیست! و نسبت به نوع غذا حساسیت نشان نمی دهد. همین موضوع هم باعث شده که در تمرینات، رژیم های غذایی و در اردوهای تیم ملی با مشکلات کمتری مواجه باشم.»
او می گوید :« در مسابقات جهانی انواع غذاهای ملل برای ذائقه های مختلف تهیه می شود تا هیچ کدام از ورزشکاران در تنگنا نباشند. البته زمانی که در اردو هستیم باید مطابق با برنامه غذایی که پزشک تغذیه تیم، تعیین کرده غذا بخوریم. که حتی نوع و میزان آن هم مشخص است. اما معمولا زمانی که در کشورهای دیگر مسابقه داریم، از غذای سنتی این کشورها و شهرها هم استفاده می کنیم.» صادق می گوید که «حلال بودن» غذا برایش خیلی مهم است. هم از این نظر که از مواد اولیه حلال تهیه شده باشد و هم اینکه منبع و منشاء پول آن حلال باشد.
از او می پرسم که با سفر به سی و پنج کشور دنیا، حتما گوشه و کنار این کشورها را می شناسد و می تواند درباره فرهنگ مردمان این کشورها در کوچه وخیابانها نظر بدهد که با تعجب می گوید:« خیر! ما زمانی که در اردو هستیم نمی توانیم کاری بجز ورزش و تمرین انجام دهیم. در واقع ما از کشور خودمان مامور شدیم تا در یک مسابقه شرکت کنیم و یا اینکه در یک شرایط آب و هوایی خاص، تمرین کنیم. هزینه های اعزام ما از طریق بودجه عمومی و بیت المال تامین شده و ما این حق را برای خودمان قائل نیستیم که از هزینه و بودجه مردم ایران برای گشت وگذار و تفریح استفاده کنیم. همه تفریح ما در هنگام اردوها منحصر به مقاطعی ست که توسط مدیر تیم برای یکی دو ساعت به خارج از محل اردو می رویم و این میزان هم برای این است که بتوانیم یک سوغاتی کوچک برای خانواده هایمان تهیه کنیم.»
صادق به شدت به حراست از بیت المال و حلال بودن هزینه کردهایش معتقد است. او می گوید:« پدرم همیشه به من و خواهر و برادرم یاد داده که با توانمندی و تلاش خودمان پول دربیاوریم و از هر گونه درآمدی که حتی شبهه دار باشد پرهیز کنیم. برای همین هم ما نسبت به اینکه از چه منبعی برای ما هزینه می شود بسیار حساسیم و تلاش می کنیم که انصاف و جانب احتیاط را رعایت کنیم.
**جادوگر، نماد یک ورزشکار با اخلاق
با هم محله ای هایش که صحبت می کردم از خیرخواهی صادق بیگدلی می گفتند. از اینکه او در کار خیر پیشقدم می شود و برای بچه محل هایش یک دوست معتمد بوده که هرگز با غرور و تکبر با آنها رفتار نکرده است. همین موضوع من را به یاد مرحوم پهلوان غلامرضا تختی می اندازد که او هم بچه جنوب شهر بود و به خیرخواهی و «دست به خیری» مشهور بود. از صادق می پرسم اسطوره ورزشی ت چه کسی ست؟ کمی فکر می کند و می گوید:« به پهلوانها تاسی می کنم. اما اگر بخواهم بگویم از رفتار کدام یک از قهرمانان ورزشی- ورای رشته ورزشی و تکنیکهای فردی – الگو گرفتم باید از علی کریمی،جادوگر افسانه ای تیم پرسپولیس یاد کنم. در مسابقات وقتی همه از مرتضی مهرزاد سخن می گفتند، موفقیتها و قهرمانی ش را مدیون علی کریمی می دانستند. اما کریمی با جوانمردی اعلام کرده که هیچ نقشی در شهرت مهرزاد نداشته و او تنها با تکیه بر توانایی هایش به این جایگاه رسیده که همه دنیا به آن غبطه می خورند. این نکته خیلی مهم است که او مثل خیلی ها، موج سواری نکرد و موفقیتها و تلاش یک نفر را به نام خودش جا نزد. بلکه با صراحت از این موفقیتهای فردی دفاع کرد و دوستی اش با مهرزاد و بچه های تیم ملی والیبال نشسته را تحکیم کرد.»
او یک طرفدار دوآتشه تیم پرسپولیس است! مثل خیلی ها این موضوع را به تیم ملی ربط نمی دهد و می گوید که از کودکی به سبک فوتبال این تیم سرخ پوش علاقه مند بوده و رقابتهایش را دنبال می کرده است.
** ارتباطات، لازمه ورزش قهرمانی
صادق بیگدلی به عنوان بهترین دریافت کننده رقابتهای جهانی شناخته شد. او توانست در همین دوره از رقابتها با ورزشکاران کشورهای بسیاری دوست شود و با آنها به تبادل تجربه بپردازد. او می گوید برای یک ورزشکار لازم است که تا حدودی با زبان بین الملل آشنایی داشته باشد تا با ورزشکاران سایر کشورها گفتگو کند و تجربیاتش را با آنها در میان بگذارد. او در همین رقابتها توانست به ابتکار خودش، پیراهن نماد مسابقات را با امضای تمامی بازیکنان موثر و مطرح دنیا تهیه کند و به یکی از حامیانش هدیه دهد.
صادق بیگدلی با تاکید بر لزوم شناخت دنیا ارتباطات گفت:« برای یک ورزشکار که در تیم ملی حضور دارد،لازم است که ابزار ارتباط جهانی را بشناسد و بتواند با مردم کشورش در گوشه و کنار این مرز پهناور، در ارتباط باشد.» اویک صفحه مجازی دارد که در آن به تاریخچه والیبال نشسته پرداخته و تصاویری از رقابتهای پاراالمپیک را به اشتراک گذاشته است.
**هفت، عدد مقدس بیگدلی ها!
صادق بیگدلی در هفتم فروردین ماه سال 63 به دنیا آمده. همسرش هم در هفتمین روز از فروردین ماه در سال 64! آنها دقیقا یک سال با هم اختلاف سنی دارند. عدد مورد علاقه صادق «هفت » است. مراسم ازدواج آنها در هفتم مهرماه برگزار شده و شماره پیراهن صادق در تیم ملی هم «هفت» است. او می گوید که خودش و همسرش هر دو باهم به عدد مقدس هفت اعتقاد دارند و از این عدد در زندگی شان بهره برده اند. آنها عدد هفت را پر رمز و راز می دانند. صادق در این باره می گوید:« عدد هفت برای خانواده ما خوش یمن بوده و ما به این عدد اعتقاد خاصی داریم. همانطور که به هفت بار طواف خانه خدا و هفت آسمان اعتقاد داریم. برای همین به شماره پیراهنم در تیم ملی هم حساس بودم و خوشبختانه پیراهن شماره هفت نصیبم شد.»
جالب است که فرزندان این زوج هم در هفتم دی ماه به دنیا آمده اند!
** گفتگو ، راه حل تمامی مشکلات
صادق و مرضیه می گویند که مشکلات و اختلاف سلیقه ها را با «گفتگو» حل می کنند. آنها معتقدند که اگر مشکلی در زندگی شان دارند باید خودشان و با یک گفتگوی دوستانه آن را حل کنند. خانواده بیگدلی معتقدند که قبل از اینکه همسر یکدیگر باشند «دوست» هم هستند. و همین ارتباط دوستانه باعث شده تا در سختی ها و مصایب زندگی، سعه صدر داشته باشند و رنج کمتری را تحمل کنند.
صادق همسرش را دوست بسیار خوبی می داند که اگر همراهی و همدلی او نبود نمی توانست با خیال راحت و بدون دغدغه به ورزش قهرمانی بپردازد و موفقیتهایش را ادامه دهد. این زوج به مسافرت علاقه دارند و به وجود آن در سبد خانوار اهمیت می دهند. مشهد و زیارت مضجع شریف حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) یکی از مهمترین مقاصد سفر برای خانواده بیگدلی ست. آنها روزهای نخستین سال را به زیارت سلطان سریر ارتضاء(ع) می پردازند و در تعطیلات فصل تابستان و بهار به سایر شهرهای کشور مسافرت می کنند.
** شاه عبدالعظیم،زیارتگاه پهلوانان
از او می پرسم برای المپیک نذر و نیاز کرده است؟! می خندد و می گوید:«زیااااااد!!!» صادق می گوید قبل از هر مسابقه به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهرری می رود. و با این امامزاده واجب التعظیم، ارتباط نزدیکی دارد. صادق می گوید:« یکی از مهمترین کارهایی که حتما قبل از هر مسابقه انجام می دهم و بسیار به آن معتقدم این است که به زیارت حرم مطهر شاه عبدالعظیم حسنی(ع) و امامزادگان بزرگوار همجوار ایشان بروم. این زیارت به من آرامش و اطمینان می دهد و با قلبی مطمئن به سوی مسابقات می روم. این کار از روی عادت نیست بلکه یک اعتقاد قلبی ست که حتما باید قبل از مسابقه به زیارت بروم تا به آرامش دست پیدا کنم. و اگر این اتفاق نیفتد می دانم که یک جای کار می لنگد و احتمال اینکه موفقیتی نداشته باشم زیاد است.»
او می گوید سایر هم تیمی هایش هم به این شیوه کسب آرامش معتقدند. او می گوید :« یکی از مهمترین کارهایی که پزشک روانشناس تیم هم به آن تاکید می کند این است که با حضور در این اماکن مذهبی، ارامش کسب کنیم و ازدغدغه هایمان کم کنیم و به نوعی از این بزرگواران و اهل بیت (علیهم السلام) مدد بگیریم. همه بچه های تیم هم برای خودشان جایی را دارند که بروند. بچه های تهرانی بیشتر به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) می آیند. و بچه های شهرستانی هم هرکدام به امامزاده یا بقعه متبرکه ای در محل زندگی خودشان می روند. »
زیارتهای دسته جمعی در مشهد مقدس و شهرری، یکی از بهترین برنامه های اردوی تیم ملی ست. صادق می گوید:« کادر فنی تیم ملی و مربیان همیشه برای آرامش تیم و روحیه دادن به اعضای تیم ملی که به مسابقات اعزام می شوند، حتما قبل از هر اعزام برنامه زیارتی مشهد مقدس و یا حضرت عبدالعظیم (ع) را برای اعضا تدارک می بینند که بسیار خوب است و به روحیه تیم کمک می کند و از فشارهای روحی ما کم می کند.»
گفتگو با صادق بیگدلی و خانواده اش بیشتر از دوساعت به طول انجامید. این خانواده جوان زندگی شان را بر پای محبت و احترام بنا نهاده اند و برای آرامش یکدیگر و پیشرفت و تعالی زندگی شان از هیچ فاکاری ای دریغ نمی کنند. امید بر آن که این مهر و دوستی در سایه توجهات پروردگار مستدام گردد.