یکی از خواندنی ترین داستانهای او، درباره جوان ورزشکاری ست که در مبارزات انقلابی علیه رژیم ستمشاهی حضور دارد و در نخستین روزهای جنگ تحمیلی به خرمشهر می رود و درکنار مردم شریف این شهر به مبارزه و مقاومت می پردازد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی استاد نیوز، محمدعلی گودینی نویسنده ای است که به اطرافش توجه زیادی دارد. او درباره محیط پیرامونی اش و زندگی آدمها داستانهای زیادی دارد. یکی از خواندنی ترین داستانهای او، درباره جوان ورزشکاری ست که در مبارزات انقلابی علیه رژیم ستمشاهی حضور دارد و در نخستین روزهای جنگ تحمیلی به خرمشهر می رود و درکنار مردم شریف این شهر به مبارزه و مقاومت می پردازد.
** روایتِ جواد چریک
شهید «جواد شاعری» قهرمان داستان «چتربازی در امواج» است. او در مردادماه سال 41 و در محله امامزاده حسن(ع) به دنیا آمد. او در بیست و چهارسالگی از غواصان حاضر در گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر 10 سیدالشهدا(ع) تهران به فرماندهی سردار تقی زاده بود. او در این سالها در محله امامزاده حسن(ع) و سه راه آذری از جنوبی ترین محلات تهران ساکن بوده و به همراه دوستان و هم محله ای هایش در جریان مبارزات انقلابی و تسخیر پادگان جی حضور داشت و شور انقلابی آن روزها رادرک کرده است.
«جواد چریک» حالا یک کاراته کار ماهر بود که با تکیه بر توانایی هایش به جبهه های جنگ رفت و در جریان مقاومت سی و پنج روزه خرمشهر (قبل از تسخیر توسط رژیم بعثی) حضور داشت. در سال 61 در عملیات فتح المبین و بیت المقدس در فتح خرمشهر عزیز به عنوان خط شکن و آر پی جی زن حضور داشته و در جریان همین عملیات به درجه رفیع جانبازی نائل می آید.
پس از جانبازی همزمان با گذراندن دوران خدمت سربازی نظام وظیفه در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، مسئولیت آموزش نظامی ناحیه ابوذر منطقه 17 برعهده گرفت. بسیاری از نیروهای بسیجی در صحن آستان امامزاده حسن(ع) از آموزشهای نظامی وی بهره بردند و چگونگی حضور در عرصه های نبرد حق علیه باطل را از او آموختند.
او یکی از غواصان حاضر در گردان حضرت علی اکبر(ع) بود که در رود خروشان کارون آموزش غواصی دید. و در جریان عملیات کربلای چهار مجروح شده و با وجود جانبازی و سوختگی در پا، در عملیات آبی – خاکی کربلای پنج حضور داشته و در اروند رود شهید می شود.
پیکر این شهید بزرگوار در دی ماه همان سال به موطن اصلی اش بازگردانده شد و در میان خیل عظیم مردم ولایتمدار منطقه 17 در بهشت زهرا(س) کاشانه زیبای شهدای تهرانی کربلای 5 به خاک سپرده می شود.
** داستانی تقدیم به سید خانم
محمدعلی گودینی این کتاب را با زبانی ساده نوشته و بیش از هر چیز از خاطرات مادر شهید شاعری بهره برده است. او این کتاب را «داستانی برای سیدخانم» می داند و می گوید اگر رشادتهای این مادر (شیرزن) نبود، هرگز برای جاودانه کردن این زندگی، اقدام نمی کرد.
«چتربازی در امواج» در نخستین جملات و با روایتی ساده خواننده را میخ کوب می کند. نویسنده این کتاب اصولا ساده نویس است و در نوشتن رویدادها، از پیچیدگی های نویسندگان امروز پرهیز می کند. به این ترتیب خواننده به راحتی با متن ارتباط برقرار می کند و این نکته اصلیترین دلیل برای ادامه یک داستان میتواند باشد.
آغاز مناسب اولین مشخصه «چتر بازی در امواج» است که خواننده با آن روبرو میشود و نویسنده که اصولا ساده نویس است از پیچیدهگوییهای مرسوم این روزهای نویسندگان در این کتابش دوری کرده و خواننده به راحتی با متن ارتباط بر قرار میکند.
این نویسنده در سطر سطر کتابش به معرفی و شخصیت پردازی قهرمان داستانش می پردازد و جواد چریک را انسانی شوخ طبع معرفی می کند. او می گوید: « شهید شاعری یک انسان شوخطبع بود که در عین حال در هنگام کار جدی بود و این ویژگی او را متمایز میکرد. این شهید با توجه به اینکه به جبهه رفته و در آنجا مجروح میشود اما در مراجعت به تهران به خدمت سربازی میرود، در حالی که با این مجروحیت میتواند از رفتن به سربازی معاف شود ولی به خدمت میرود تا بتواند آموزشهای نظامی ببیند تا آنها را به سایر بسیجیها منتقل کند.»
** نفس های سرخ اروند
«نفسهای سرخ اروند» عنوان ابتدایی این کتاب بود اما نویسنده در طی زمان نگارش کتاب، نام داستان را با توجه به شخصیت قهرمان اصلی اش تغییر می دهد. در بخشی از داستان میخوانیم که جواد شاعری چتربازهایی را در دوران نوجوانی میدیده و این وی را ترغیب میکرده که چترباز شود و این سوال برای او ایجاد میشود اگر یک چترباز در آب بیفتد چطور خود را نجات خواهد داد. همین موضوع سبب می شود تا گودینی نام «چتربازی در امواج» را برای روایت زندگی این شهید غواص انتخاب کند.
نویسنده «چتربازی در امواج» با اشاره به توانمندی شهدای غواص می گوید: غواصها افراد عجیبی هستند، ولی تاکنون کسی به آن شکل به سراغ آنها نرفته و از آنها مصاحبه نگرفته و خاطرات آنها را مکتوب نکرده است. نکته جالبی در مورد غواصها وجود دارد آن هم این است که غواصها دوبار شهید میشوند زیرا یکبار مورد اصبات گلوله یا ترکش قرار میگیرند و یک مرتبه نیز غرق میشوند.
این کتاب علاوه بر اینکه از یک زبان ساده سود می برد اثری است که خواننده با شخصیت شهید شاعری به خاطر نحوه پرداخت گودینی ارتباط برقرار می کند. این ارتباط گیری به این خاطر است که گودینی در خلق این اثر علاوه بر مستندات تاریخی از تخیل نیز استفاده کرده و خواننده در «چتر بازی در امواج» با یک اثر متفاوت روبرو می شود. مهمترین استنادی که در این اثر وجود دارد این است که نویسنده علاوه بر آشنایی با شخصیت شهید، با خانواده او خصوصا مادرش گفتگو می کند. و وجوه پنهان شخصیت شهید را بررسی می کند.
نحوه روایت گودینی از لحظه شهادت شهید شاعری به شدت تاثیرگذار و توجه برانگیز است و نمایانگر اوج مظلومیت رزمندگان ایرانی است. گودینی در روایت آن لحظه علاوه بر هیجان و ایجاد و القای این حس که خواننده در کنار این شهید بزرگوار است و در آن موقعیت حضور دارد سعی می کند خط قرمز ها را نیز رعایت کند.
این اثر جزو یکی از معدود آثاری است که از سرگذشت یک غواص برای خوانندگان روایت می کند و شجاعت آنها را به رخ خوانندگان می کشد و نشان می دهد. از تمرینات سخت غواصان برای پذیرش در گردان غواصان و شرایط سخت شب عملیات و اینکه به عنوان نیروی خط شکن عازم خط می شوند همه در این رمان به خواننده نشان داده شده و با وجود آن که مانند بسیاری از کارهای ادبی که سراسر پیچیدگی هستند و شخصیت ها متعدد در آنها نقش ایفا می کنند فاقد آن پیچیده گویی ها است و ساده و روان روایت شده است.
** چتربازی در میان غواص ها
گودینی با آنکه قلم ساده و روانی در روایت داستان دارد ولی برای مقدمه کتاب از گزندگی کلامش نکاسته و با تندی و روراستی ، به نقد برخی رفتارها نسبت به رزمندگان می پردازد. او در مقدمه کتاب «چتربازی....» چنین می نویسد:
« کلمه «چترباز» سابقاً در میان سربازخانهها؛ واژه متداولی بود. چترباز، معمولا به سربازهای ته صفوف دسته و سربازهایی که ذاتا تنبل بودند و یا با تمارض، خود را به تنبلی میزدند، گفته میشد! این افراد، نهایتا به کارهای نظافت آسایشگاهها و یا به کار جمعآوری و بارگیری بشکههای آشغال در کامیونهای ویژهی حمل زباله، در پادگانها گماشته میشدند!
در این سالها و بهویژه در پس فرو نشستن گرد وغبار و سرد شدن خاکسترهای جنگ تحمیلی و هشتساله، برخی از گونهی ته صفیهای مثلا انقلابی، که منافقانه؛ خود و یا بستگان و آشنایانشان را از صفهای مقدم جبهههای نبرد حق علیه باطل و خطهای قرمز همراه با خون و خطر؛ همواره دور نگهداشته بودند؛ و در عوض، با خودنمایی و پرحرفیها و خود بزرگ بینیها؛ ادعاهای زیاده از ظرفیت و پرستیژ خود داشتند. با پا نهادن بر خونهای مقدس شهدای راه حق؛ طلب کارانه؛ سهمی به ناحق برداشتند و باج گرفتند و هنوز هم زیاده میخواهند! این طفیلیهای فرصتطلب و ازخودراضی؛ بهواقع همان نقش را ایفا مینمودند، که به اصطلاح چتربازهای ته صف؛ دسته های واحدها و سربازهای بیدست وپایی که حتی عرضه ی شرکت در رژههای تمرینی و سادهی خارج از جایگاه، در مقابل سرگروهبانها را هم نداشتند!
هرچند درروی دیگر سکه، خود را برنده و دارندهی ثروتهای بادآورده از اموال غارتشده ملی میدانند! این در حالی رخ داده است که بسیاری از رزمندگان و بسیجیان سادهپوش و صادق و سالم، در هوای وصال یار ومحبوب، با چترهای عشق، و در اوج؛ به انبانهای انباشته از طمع و تهی از ایمان مدعیان دروغین و انقلابیهای ناخلف و بدسرشت ؛ خندیدند!
روایت چتربازی در امواج، با اندکی تفاوت، میتواند زندگینامهی یک کرور از شهیدان و جانبازان و ایثارگران و آزادگانِ سالهای انقلاب و دفاع مقدس باشد. چتربازی در امواج، حدیث ایثار و شهامت و جسارت و ازخودگذشتگیهای خیلی از بسیجیان مجنون و شاعر مسلک و بسیاری از بینام و نشانها و گمنامان و مفقودان خفته در خاکهای سردی است... »
** روایتی ساده از مظلومیت غواص ها
برای روایت داستان زندگی و شهادت غواصها، کتابهای معدودی نوشته شده و تا پیش از کشف غواصان شهید دست بسته(175 شهید دست بسته غواص در عملیات کربلای 5 جزیره مجنون) پرداختهای کمی نسبت به این قشر از شهدا صورت گرفته است. تاکنون کتابهای "جمجمه ات را به من قرض بده برادر" نوشته مرتضی کربلایی، "غواصها بوی نعنا می دهند" نوشته حمید حسام، "حماسه یاسین" نوشته سید محمد انجوی نژاد، "مردان دریایی" نوشته حبیب حبیب پور، "شب بارانی" نوشته سید مسعود جزایری، "گردان غواص" گردآوری شده توسط عباس میرزایی و "لشکر خوبان" نوشته معصومه سپهری در خصوص شهدای غواص به رشته تحریر درآمده است.
گودینی در تالیف کتاب «چتربازی در امواج» کوشیده تا از دیگرروایتها از شهدای غواص فاصله بگیرد و استقلال نوشته اش را حفظ کند. او در بخشی از روایت ساده اش از جنگ می نویسد:
« در گرماگرم جنگ، مرحله بعدی عملیات بیت المقدس هم شروع شده بود. هر روز که از عملیات می گذشت، با هر خاکریزی که نیروهای ایرانی به خرمشهر نزدیکتر می شدند. روحیه نیروهای دشمن، بیشتر تحلیل می رفت. لشکر ده زرهی عراق، در برابر سماجت گردان کمیل سپاه و گردان چهارم لشکر حمزه، با فشار فرماندهان بالادست، و با حجم بالای آتشباری، مجبور به مقاومت شده بود! نیروهای ضد زره و آرپی جی زن ما، عرصه را بر تانکهای دشمن و خودروهای زرهی آنها تنگ کرده بودند. جواد چریک، تمام فکر و ذکرش شده بود، تانکها و زره پوشهای دشمن. رد موشک شلیک شده را با چشم تعقیب کرد. آرپی جی که به شنی تانک تی68 عراقی برخورد، رو گرداند به طرف منوچهر: «موشک بده، یا امام موسی کاظم.»
منوچهر زینتی فر، موشکی تحویل داد و گفت: «جواد چریک، تو که هر موشک را به نام یکی از چهارده معصوم شلیک میکنی. ما دو نفر کمک آرپی جی زن، جمعاً پونزده تا موشک داریم. موشک آخری رو به چه نیت شلیک میکنی؟!»
جواد چریک بی توجه به خونی که از گوشهایش بیرون میزد، گفت: «بعد از چهارده معصوم، موشک پونزدهم رو به نام حضرت حمزه سیدالشهداء میکوبم رو برجک یکی از تانکهای دشمن!»
بعد از شلیک دوازدهمین موشک، وقتی در حال جابجایی و پناه گرفتن در سنگر دیگری بودند، منوچهر در نقش کمک آرپی جی زن، با تندی گفت: «آهای چریک بی احتیاط. از گوشات خون میادش. صد مرتبه گفتم، موقع شلیک، دهنتو واز کن...»
منوچهر زینتی فر، حتی صدای سوت خمپاره را هم نشنیده بود! یک لحظه نگاهش افتاد به گرد و خاک به هوا برخاسته. جواد چریک را دید که روی هواست! موشک را انداخت روی زمین و شیرجه رفت! موج انفجار، جواد چریک را از یک متری، کوباند زمین. منوچهر، فریاد کشید: «آمبولانس، آمبولانس،...»
نفری که پشت سر بود، گفت: «کجای کاری برادر! مثل اینکه ماها، صد متر جلوتر از خط اول هستیم ها!»
** روایت ِسربازان امام خمینی (ره)
گودینی با یادآوری یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین جملات امام خمینی (ره) به زندگی جواد چریک می پردازد و می گوید:« زمانی که نیروهای ساواک از امام خمینی (ره) می پرسند که سربازهایت کجاست؟ امام(ره) با تانی و صلابت جواب می دهند:«سربازهای من در گهواره هستند....» من هرگز نمی توانم این جمله حضرت امام را فراموش کنم. و هربار که به عمق این جمله فکر می کنم به یاد دورانی میفتم که جوانهای پانزده تا بیست ساله که همان قنداقی ها و کودکان در گهوارة سال 42 هستند، جان برکف نهاده و در سالهای مبارزه علیه رژیم ستمشاهی، برای حفظ آرمانهای انقلاب و امام (ره) جنگیدند.
جواد شاعری هم یکی از همین جوانها و سربازها ست که با رشادت هم در مبارزه های دوران انقلاب حضور دارد و هم به جنگ می رود.»
گودینی همه جوانهای شهید را سرباز حضرت روح الله(ره) می داند و می گوید:« همیشه وقتی به زندگی شهدا فکر می کنم و خصوصا شهدایی که بچه محل ما بودند و یا به نوعی با زندگی شان آشنایی دارم، مثل همین جواد چریک،، فکر می کنم که خدا می خواست سربازهای امام (ره) از گزند همه مشکلات و حوادث در امام باشند تا بتوانند این انقلاب را به ثمر برسانند. مثل جواد شاعری که از زلزله سهمگین بویین زهرا جان سالم به در می برد تا هم در مبارزه با رژیم پهلوی شرکت کند و هم جانش را در مسیر دفاع مقدس از وطن و دین فدا کند.»
کتاب «چتر بازی در امواج» نوشته محمدعلی گودینی از سوی انتشارات کتاب ابرار در 151 صفحه با قیمت 7 هزار تومان منتشر شده است.